۶ دی ۱۳۹۲، ۱۰:۲۳

یک روز در پشت‌صحنه سریال "هفت سنگ"

تجربه مدرنی از "خانه سبز"/ اینجا از زن‌سالاری خبری نیست

تجربه مدرنی از "خانه سبز"/ اینجا از زن‌سالاری خبری نیست

نگارش قصه‌هایی با سه اپیزود که به نوعی با هم در ارتباط هستند از دشواری‌های نگارش فیلمنامه‌ سریال "هفت سنگ" است که قبلا تهیه‌کننده‌اش به شباهت آن با آثاری چون "خانه سبز" و "همسران" اشاره کرده بود و کارگردان و بازیگرش نیز بر این موضوع تأکید دارند.

خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و هنر: یک ظهر آفتابی که هوا هنوز مثل این روزها سرد نشده، به سمت شهرک غرب حرکت می‌کنم. نشانی که از مجری طرح سریال "هفت سنگ" گرفته‌ام آنقدر سرراست هست که در خلوتی دم ظهرِ خیابان‌ها به موقع به لوکیشن سریال برسم و به موقع یعنی چه زمانی؟ درست وقتی همه بازیگران سریال تازه علیرضا بذرافشان در لوکیشن هستند و آخرین لحظات سکانس فعلی را بازی می‌کنند تا دور میز در حیاط دلباز خانه دو طبقه کنار استخر بنشینند و ناهار بخورند.

اینطور که معلوم است تمام اعضای خانواده سریال "هفت سنگ" دور هم جمعند و یک وعده غذا را با هم می‌خورند. قدم من هم خوب است و در همان دقیقه اول حضورم کارگردان به نشانه رضایت کات می‌دهد. نورها خاموش می‌شوند، عوامل صدا و تصویر دست از کار برمی‌دارند و همه آماده ناهار می‌شوند.

حالا پرویز پورحسینی، بهنام تشکر، فرناز رهنما، الهام پاوه نژاد، شبنم مقدمی در کنار حنانه احمدی و پارسا قراخانلو دو بازیگر کودک با همراهی کارگردان و مجری طرح هنرمندانی هستند که هر کدام بین قیمه و کوبیده یکی را انتخاب و شروع به خوردن می‌کنند.

در این بین مهدی سلطانی لباسش را عوض کرده،‌ کلاه به سر دارد و دور از افراد ایستاده است. مقدمی به او اشاره می‌کند تا برای خوردن ناهار بیاید اما گویا در برداشت‌های سکانس آخر، او هر بار برای بازی نقشش مجبور شده قدری غذا بخورد و حالا دیگر راستی راستی سیر شده است!

این طرف دور میز، کل کل فوتبالی جدی بین دو بازیگر کودک و کارگردان در جریان است و از آنجایی که بذرافشان رییس است و زورش بیشتر می‌رسد پارسا قراخانلو را وادار می‌کند بگوید تیم مورد علاقه کارگردان سرور تیم مورد علاقه او است!

همه جز پرویز پورحسینی و بهنام تشکر کارشان تمام شده و بعد از ناهار لوکیشنی را که خانه دو خانواده سریال در آنجا است، ترک خواهند کرد. بنابراین برای گپ و گفت کوتاه با آنها عجله می‌کنم.

سلطانی ترجیح می‌دهد بعد از پخش کار مفصل درباره آن حرف بزند منتها توضیحات کوتاهی هم از نقشی که لااقل گریم آن تفاوت فراوانی با آثار قبلی او دارد، ارائه می‌کند: شخصیتی که آن را بازی می‌کنم محسن پدر خانواده و داماد بابا نصیر است که با سایر نقش‌هایم متفاوت است. به این خاطر که "هفت سنگ" اثر شیرینی است و رگه‌هایی از طنز در آن دیده می‌شود.

البته این استاد و بازیگر توانمند تئاتر تأکید می‌کند قبلا در مجموعه تلویزیونی "یکی یه دونه" به کارگردانی اصغر فرهادی هم نقش کمدی بازی کرده و با این فضا بیگانه نبوده‌ است.

زندگی و هیاهو دور میز ناهار همچنان در جریان است. گویا سالادهای صحنه سریال را بازیگران زن درست کرده‌اند و مدام به همه از آن تعارف می‌کنند. پورحسینی هم از طرف یکی از اقوامش ترشی آورده است.

بعد از داماد خانواده بابا نصیر بد نیست گپی هم با عروس این خانواده بزنم. فرناز رهنما که برای دومین بار پس از "ساختمان پزشکان" نقش همسر بهنام تشکر را بازی می‌کند. نقشی که درباره ریسک پذیرفتن آن می‌گوید: قرار نیست خدای نکرده من و تشکر خودمان را تکرار کنیم و برای تکراری نشدن اجرای نقش‌ها تلاش می‌کنیم. بذرافشان هم در این خصوص کمک زیادی به ما می‌کند.

اسم شخصیت او در این سریال الهام است و رهنما بر ویژگی مهربانی او تأکید می‌کند و ادامه می‌دهد: "هفت سنگ" کمدی اجتماعی خانوادگی است که از دل مردم آمده و به نظرم مخاطبان با آن ارتباط برقرار خواهند کرد.

رهنما، "هفت سنگ" را یک "خانه سبز" مدرن و جدید می‌داند و اظهار می‌کند: همه شخصیت‌ها در این سریال قهرمان هستند و خبری از ضد قهرمان نیست. یک نکته جالب دیگر هم حضور بازیگران از سنین مختلف در این سریال است که باعث می‌شود هر نوع مخاطبی با یکی از شخصیت‌ها احساس نزدیکی کند.

دیگر خوردن ناهار به پایان رسیده و و بازیگران یکی یکی خداحافظی می‌کنند و میروند. کامبیز دارابی مجری طرح پروژه آماده است تا لوکیشن‌ها را نشانم بدهد. اول چند پله می‌رویم پایین تا به خانه الهام و روزبه می‌رسیم. خانه‌ای که فضای تقریبا مدرنی دارد و هم از فرش‌های سنتی و هم مدرن در آن استفاده شده و آباژورها و تابلوهای زیبایی آنجا قرار دارد. روزبه که تشکر نقشش را بازی می‌کند، یک گرافیست است و فضای ساده کار او به خوبی طراحی شده است. مبل‌های راحتی هم در این خانه به چشم می‌خورد.

دارابی توضیح می‌دهد خانواده دو نفره روزبه و الهام با پیوستن یک کودک از شیرخوارگاه طی داستان سه نفره می‌شود.

یک طبقه بالا می‌رویم که محل زندگی بابا نصیر، مهری همسرش و پسر مهری است. او زنی است که از آغاز داستان در سریال حضور دارد اما در قصه داستان ازدواج او با مردی که از خودش سن و سال دارتر است هم به مرور روایت می‌شود. اینجا مبل‌های سلطنتی و پرده‌های براق دارد و فضای یک زندگی سنتی از آن استنباط می‌شود.

عوامل پس از یک استراحت، وسایل کارشان را به اتاق کوچکی از این خانه آورده‌اند که فرزند این زوج -که البته متعلق به همسر قبلی مهری است- در آن زندگی می‌کند و با وجود موتورسیکلت‌های اسباب بازی کوچک و بزرگ می‌شود به علاقه او به این وسیله پی برد.

بذرافشان و منشی صحنه آنجا می‌نشینند و به مانیتور نگاه می‌کند. فرزام گل سفیدی فیلمبردار که البته برادر فرشاد گل‌سفیدی مدیر فیلمبرداری مطرح است، اینجا حضور دارد و با دوربین فایو دی کار می‌کند. پرویز پورحسینی و تشکر بازیگران این صحنه هستند که مهم‌ترین ابزار آن یک کباده است.

پورحسینی کباده را روی سرش ‌گرفته و با تکان دادن آن به راست و چپ ورزش می‌کند، پسرش روزبه از راه می‌رسد و مِن و مِن کنان مقابل او قرار می‌گیرد و آخر پدر از زیر زبان پسرش بیرون می‌کشد که یک مرد خطرناک در شهر است و روزبه می‌خواهد از بابانصیر که دستی در کشتی داشته و دارد، چند فن یاد بگیرد. پدر در حالی که با فرزندش گلاویز شده به همکارش تلفن می‌کند و به او می‌گوید کاری پیش آمده و دیر سر کار می‌رسد.

خواندن این جملات چه آسان و تبدیلشان به یک زندگی واقعی به راستی چقدر دشوار است. وقتی یک بار نور درست نیست، بار دیگر صدابرداری ایراد دارد، یک بار دیالوگی جابجا گفته شده و دفعه بعد حس بازیگر به دل کارگردان ننشسته است و... البته این را هم در نظر بگیرید که همین صحنه دو بار و دفعه اول از دید بابانصیر و دفعه دوم از دید روزبه تصویربرداری می‌شود و همین بر دشواری کار می‌افزاید.

و پورحسینی جوان دیروزی قبراقی است که بیش از 20، 30 دقیقه کباده می‌زند و خم به ابرو نمی‌آورد. ضرب المثل‌ها در این شرایط بیشتر از هر توضیح اضافه‌ای به کار می‌آیند. به قول معروف؛ دود از کُنده بلند می‌شود!

تصویربرداری این صحنه به پایان می‌رسد و فرصتی برای گپ زدن با تشکر است. او که دیگر از یک چهره تئاتری به بازیگر سریال‌های پربیننده تلویزیونی تبدیل شده روزبه را مردی معرفی می‌کند که از کار بیکار شده، اوضاع مالی خوبی ندارد و از طرفی با پدر خود در مواردی اختلاف سلیقه پیدا می‌کند.

یادم رفت برایتان بنویسم بابا نصیر قناد است و قنادی دارد و به گفته تشکر، وضعیت روزبه باعث دعوت به کار او به شیرینی فروشی می‌شود.

سوالی را که از رهنما هم پرسیده‌ام از او هم درباره قرار گرفتن در یک موقعیت تکراری و همبازی شدن با پارتنر تکراری می‌پرسم و پاسخ می‌گیرم: نگاه و کارگردانی متفاوت "هفت سنگ" با سریال "ساختمان پزشکان" مشکل را حل می‌کند. همینطور ما فیلمنامه و قصه مستقلی داریم که اتفاقات متفاوتی در آن برای روزبه و الهام رخ می‌دهد و همه چیز را متفاوت می‌کند.

نکته جالب دیگری که تشکر به آن اشاره می‌کند، حاکم بودن زن سالاری در "ساختمان پزشکان" است. اتفاقی که در این سریال رخ نمی‌دهد: در "هفت سنگ" این زن و شوهر موقعیت برابری در خانواده دارند. از طرفی من برای دکتر نیما افشار از لحن و بیان خاصی استفاده می کردم که در اینجا از آن خبری نیست.

حین گپ و گفت با تشکر، فرشاد گل سفیدی هم از راه می‌رسد که همزمان در پروژه "معراجی‌ها" نیز حضور دارد.

او که در همکاری با سیروس مقدم، تصویربرداری‌های متفاوتی را تجربه کرده درباره حضور در این پروژه آپارتمانی می‌گوید: درست است این کار آپارتمانی نام دارد و 60 درصد لوکیشن‌های آن داخلی و تکراری است اما از اولی که با بذرافشان صحبت کردیم به این  نتیجه رسیدیم که کاری کنیم خاص شود و تنوع بصری داشته باشد. سعی می‌کنیم سکانس را تکرار نکنیم و هر بار از قاب‌های متنوعی تصویر بگیریم.

وی ادامه می‌دهد: ما کار را با شیوه دوربین روی دست بعضی وقت‌ها با دو دوربین می‌گیریم. فکر می‌کنم از لحاظ تصویربرداری، میزانسن و کارگردانی کار جدیدی اتفاق می‌افتد. اینجا دیگر دوربین ثابت نیست و با تکان‌هایی که دوربین می خورد انگار صدای نفس شخصیت‌ها هم حس می‌شود.

گل سفیدی درباره انتخاب دوربین‌ها هم توضیح می‌دهد: دوربین‌هایی که انتخاب کردیم این عمق میدان را به ما می‌دهد که خاص‌تر تصویربرداری کنیم و طراحی صحنه و گریم هم به کمک ما آمده‌اند.

همانطور که پیش از این اشاره کردم، "هفت سنگ" درباره سه خانواده است. این ساختار فیلمنامه به شیوه فیلمبرداری هم راه پیدا کرده است: دوربین برای هر خانواده‌ای یک تعریف و شخصیت دارد. مثلا مدل نورپردازی و تصویربرداری در خانه بابا نصیر کلاسیک‌تر است. نسبت به حس و منطق سکانس برای خانواده‌های دیگر هم شارپنس و فانتزی را بالا برده‌ایم.

در این سریال بچه‌ها نقش پررنگی دارند. گل سفیدی در این خصوص هم حرف دارد: خانواده‌ای که سه فرزند دارند،‌ تصویربرداری والدین به یک شکل و زاویه دید کودکان را به شکل دیگری درآورده ایم و سعی کرده‌ایم متنوع کار کنیم.

جالب است بدانید دو برادر دیگر گل سفیدی هم تصویربردار هستند و آنها خانوادگی در این کارند. جدا از این موضوع گل سفیدی معتقد است عوامل پشت صحنه و مقابل دوربین باید مثل خانواده باشند تا کار به مخاطب بچسبد.

آخرین کسی که در چند ساعت حضور پشت صحنه سریال با او گفتگو می‌کنم کارگردان است. علیرضا بذرافشان که "نابرده رنج" اثر موفقی از او بود که در جشنواره جام جم هم موفقیت‌هایی کسب کرد. کسی که پیش از کارگردانی به عنوان یک نویسنده موفق شناخته می‌شود و آثاری چون "خط قرمز"، "تب سرد"، "زیرزمین" و... با متنی از او پربیننده شده‌اند.

وی سرپرست نویسندگان این سریال هم هست و درباره انتخاب بازیگران می‌گوید: من در استفاده از بازیگران برای نقش‌هایی که مشابه آن را تجربه نکرده‌اند سابقه دارم. مثلا انتخاب سام درخشانی در "نابرده رنج" اتفاق جدیدی بود و خیلی ها را ترسانده بود که این بازیگر می‌تواند چنین نقشی را دربیاورد یا خیر؟ من به او اعتماد داشتم و خودش هم تلاش کرد و از پس نقش برآمد. یا مهدی سلطانی بازیگر درجه یک و توانایی است که اول همه از انتخابش برای نقش محسن تعجب کرده بودند اما ما فکر می‌کردیم شدنی است و شد و با پخش کار هم خواهید دید چه کاراکتر جذابی را بازی می‌کند.

بذرافشان درباره زوج تشکر و رهنما توضیح می‌دهد: انتخاب ما برای شخصیت الهام، رهنما بود و تشکر را برای نقش دیگری جز همسر او انتخاب کرده بودیم اما علاقه خود او به روزبه باعث ایفای این کاراکتر توسط او شد بنابراین این را برنامه ریزی نکرده بودیم. در همان "نابرده رنج" به من گفتند چون مینا جعفرزاده نقش مادر کامبیز دیرباز در "اخراجی‌ها" را بازی کرده شما این موضوع را تکرار می‌کنید اما آن هم کاملا اتفاقی بود و ما هم استفاده‌ای از این موضوع نکردیم و این دو بازیگر جنس دیگری داشتند.

این کارگردان در خصوص طنز به کار رفته شده در این سریال 40 قسمتی که برای پخش شبانه از شبکه سه تولید می‌شود، تصریح می‌کند: کار ما کمدی نیست و من هم بلد نیستم کمدی بسازم. اما کار شیرین زیاد کرده‌ام. از "زیرزمین" گرفته تا "نابرده رنج". اکنون فیلمنامه نویسان ما سارا خسروآبادی و حسین تراب نژاد و فروغ فروهیده همچنان در حال نگارش هستند و اگر قصه‌ها به 40 عنوان برسد احتمالا ساخت و پخش ما همزمان می‌شود.

وی در پاسخ به اینکه آیا الزامی به 40 قسمتی بودن سریال نیست، تأکید می‌کند: من دوست دارم 40 قسمت بسازم. حالا با شرایط فعلی و تعدد شبکه‌های داخلی و خارجی تجربه می‌گوید باید بیشتر از 30 قسمت سریال بسازیم تا مخاطب جذب کنیم. حتی دوست دارم این سریال 50 قسمتی باشد اما پیدا کردن قصه‌های آثار اپیزودی خیلی سخت است. به خصوص که ما در هر اپیزود تقریبا سه قصه داریم.

بذرافشان در این خصوص که آیا هر بار این سه قصه به هم ربط پیدا می‌کنند یا خیر،‌ می‌گوید: ما مخاطب را به چیزی عادت نمی‌دهیم و در قصه‌گویی‌مان تنوع داریم. گاهی وقت‌ها سه قصه مجزا پیش می‌رود بدون اینکه شخصیت‌ها یکدیگر را ببینند. گاهی این قصه‌ها با هم تلاقی پیدا می‌کنند و برخی وقت‌ها با هم به نتیجه نمی‌رسند. بنابراین مخاطب را به هیج کدام از این‌ها عادت نمی‌دهیم.

در چشم به هم زدنی چند ساعتی از حضورم اینجا گذشته و حالا دیگر هوا تاریک شده است. چیزی به پایان کار عوامل هم نمانده و آنها هم به زودی راهی خانه‌هایشان خواهند شد. بعد از خداحافظی راهم را به سوی میدان صنعت کج می‌کنم و با ارزیابی چند ساعتی که در میان اهالی "هفت سنگ" بوده‌ام حدس می‌زنم شب‌های زمستان شاهد سریال دیدنی خواهیم بود.

"هفت سنگ" به تهیه‌کنندگی مجید مولایی از شبکه سه سیما روی آنتن خواهد رفت.

گزارش از مریم عرفانیان

کد خبر 2199998

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha